شروع دیر هنگام مسیر شکوفایی به جهت فقر مالی استعدادی درخشان
استاد علی اکبر صنعتی
اگر به خاطر فقر مالی و تنگدستی بی حد و حصر نبود، بی بی یا همان مادر، علی اکبر این استعداد درخشان نقاشی و مجسمه سازی ایران زمین را به یتیم خانه نمی سپرد و خود برای گریز از دلتنگی تن به کار پر مشقت خدمتکاری و نظافتگری در آنجا نمی داد.
اگر تمکن مالی در کار بود، علی اکبر کودک تنها با تکه ای زغال روی دیوارهای نوانخانه نقاشی نمی کرد تا صاحب آنجا از روی تصادف ببیند و تحسین شان کند.
اگر فقر برای او شرم به وجود نمی آورد، خجالت نمی کشید به مالک یتیم خانه بگوید:«به من رنگ بدهید!»
اگر دست و بال علی اکبر نوجوان تنگ نبود، به جای رنگ قرمز، از سرخی حاصل از فشردن لاله عباسی در دست های کوچکش، بر نقاشی های گل سرخش نمی افشاند و حال تنها بخت با او یار بود که صاحب یتیم خانه یکی از گل سرخ های او را پسند کرد، قاب گرفت و بر دیوار زد و به علی اکبر گفت:«سید علی اکبر! نقاشی هایت خیلی خوب است. میخواهم بفرستمت تهران تا نقاش شوی.»
و باز توی این لحظه ی بزرگ، جیب هایِ خالی اش بود که او را واداشت تا با سری افکنده بگوید:«من حاضرم اینجا بمانم کار کنم پیش شما، بعد که بزرگ شدم می روم.»
و دیگر بار اقبال علی اکبر نوخاسته و طبع حاجی بلند بود که دست بر شانه اش گذاشت و گفت:«من به تو قرض می دهم تا بروی تهران درس بخوانی. وقتی نقاش بزرگی شدی، قرضت را به من پس بده. اصلا همین تابلوی گل سرخت را میخرم. 10 تومان. خرج سفرت می شود.»
و تازه اینجا بود که علی اکبر جوان مجاب شده باید نقاش شود؛ نقاش رنجها!
بخوانیم: وینسنت ودکوک، به حداقل رساندن سهم شانس و اقبال در پرورش استعداد
همکاران متخصص و کارآزموده ی ما در دوره استعدادیابی چندبعدی سمتکو، و در قالب جلسات متنوع گفتگو و مشاوره، طراحی، نقاشی، بازی، نوشتن، نمایش، آزمون های متعدد و تحلیل تفصیلی آنها، بر آنند تا استعدادهای درخشان این مرز و بوم نه به شکل تصادفی و با ابزارهایی چون زغال سیاه، بلکه با روش های به روز و علمی و با در اختیار گذاشتن امکانات کافی، بسیار زودتر از علی اکبر خان صنعتی تازه جوان و در سال های اولیه کودکی شناسایی شده و بهنگام در مسیر رشد و شکوفایی قرار گیرند.
اینستاگرام ما: samtco.ir@